چپ نو و منطق تمایز
نویسنده: محمدعلی مرادی
جستاری در بنیانهای هستیشاختی چپ نو
جریانهای مارکسیستی میکوشیدند بر پايه مبانی مارکس، ایده و مؤلفههای نیچه و مکتب بازل را در دستگاه مفهومی مارکسیستی بازسازی کنند و درک گستردهتری از انسان ارائه شود که به قول کارل پولانی متکی به «مغالطه اقتصادی گرایانه» نباشد؛ این کوشش در چارچوب مکتب فرانکفورت (آدورنو، هورکهایمر، مارکوزه و بنیامین)، ارنست بلوخ در آلمان و لوئی آلتوسر و مرلو پونتی در فرانسه از جنبه تئوریک نشان داد که فاجعه فرهنگی در جامعه انسانی از استثمار اقتصادی مهمتر و معنادارتر است.